یک قلم

سوختم، خاکسترم را باد برد ...
یک قلمشرح وبلاگ سوختم، خاکسترم را باد برد ...
یک قلم

تمام مشکل بشر این است که فکر می کند ظهور یکی از راههای نجــــاتش است؛ حال آنکه ظهور تنها راه نجــات است...

کانال تربیت فرزند در ایتا و تلگرام 👇
FarzandeRazavi@

لینک مستقیم: ایتا 👇
eitaa.com/FarzandeRazavi
تلگرام 👈 t.me/FarzandeRazavi

پیام های کوتاه

آخرین مطالب

پربیننده ترین مطالب

واقعیتی تلخ و شاید صدها حرف نگفته!

پنجشنبه, ۱۷ اسفند ۱۳۹۱، ۰۳:۳۵ ب.ظ

امام زمان(عج)

 

مولای عزیز و مهربانم، مهدی فاطمه:


نا آگاهی و باور نداشتن غربت شما، اولین وجه غفلت من بوده است. دوست داشتم از همان اول ، اذان عشق شما را در گوشم زمزمه کرده بودند.
ای کاش مهد کودکم، مهد آشنایی با شما بود. ای کاش در کلاس اول دبستان، آموزگارم الفبای عشق تو را برایم می خواند و نام زیبای شما را سرمشق دفترچه تکلیفم قرار می داد.


در دوران راهنمایی هیچ کس مرا به خیمه سبز شما راهنمایی نکرد. در کلاس تاریخ، کسی مرا با تاریخ غیبت و تنهایی شما آشنا نساخت. دریغ که در کلاس ادبیات، آداب ادب ورزی به ساحت قدس شما را گوشزد نکردند.


بیشتر موضوع انشاء من این بود که "علم بهتر است یا ثروت" و من نوشتم "ثروت" ، اما کمی که بزرگتر که شدم نوشتم "علم". حال که دنیای علم و ثروت امروز را می بینم به این نتیجه رسیدم که بدون شما نه علم خوب است و نه ثروت.


در دبیرستان، قطب شمال و جنوب  جغرافیا، قطب مثبت و منفی آهنربا و خواص آن را شناختم. اما نیاموختم که قطب عالم امکان تنها تو هستی. در زنگ شیمی، وقتی سخن از چرخش الکترون ها به دور هسته اتم به میان آمد، اشارتی کافی بود که من بفهمم تمام عالم هستی گرد وجود شریف شما می چرخد.


ای کاش در انواع فرمول های پیچیده ریاضی، فیزیک، شیمی، و خیلی فرمول های دیگر، فرمول ساده ارتباط با شما را نیز به من یاد داده بودند.
از فضای نیمه بسته مدرسه، وارد فضای باز دانشگاه شدم. در آنجا وضع از این هم اسفبارتر بود. پرچمی به نما شما برافراشته نبود، کسی به سوی شما دعوت نمی شکرد. پس از فراغت از تحصیل ، دغدغه کار و زندگی، فرصتی برای فکر کردن به شما باقی نگذاشت.
حال به این واقعیت رسیدم که خوشبختی و سعادت را تنها با حضور شما می توان درک کرد و دنیای امروز با تمام تکنولوژی و پیشرفتی که دارد بدون شما معنایی ندارد و تنها حضور شما می تواند ما را به آرامش برساند و خداوند به خاطر شما و از تصدق وجود شما، نعمت های خود را به ما ارزانی می دارد.
به این نتیجه رسیدم که اگر دنیا را خورشید وجودت روشن خواهد کرد به آن معنا نیست که تا آمدنت در تاریکی غیبت بنشینیم. آقا می خواهم این زندگی را با شما شروع کنم.


با شما عهد می بندم که تمام رفتارها و گفتارهایم را بر اساس برنامه و شیوه ای که شما فرموده اید پیش ببرم.


ای آقای مهربانی ها و ای کانون محبت...تنهایم، دستم را بگیر...

 

منبع: فکر نو

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۹۱/۱۲/۱۷
عرفان

نظرات  (۱)

ای آقای مهربانی ها و ای کانون محبت...تنهایم، دستم را بگیر...


ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">