یک قلم

سوختم، خاکسترم را باد برد ...
یک قلمشرح وبلاگ سوختم، خاکسترم را باد برد ...
یک قلم

تمام مشکل بشر این است که فکر می کند ظهور یکی از راههای نجــــاتش است؛ حال آنکه ظهور تنها راه نجــات است...

کانال تربیت فرزند در ایتا و تلگرام 👇
FarzandeRazavi@

لینک مستقیم: ایتا 👇
eitaa.com/FarzandeRazavi
تلگرام 👈 t.me/FarzandeRazavi

پیام های کوتاه

آخرین مطالب

پربیننده ترین مطالب

۴۴ مطلب با موضوع «مذهبی» ثبت شده است

امام زمان(عج)

 

مولای عزیز و مهربانم، مهدی فاطمه:


نا آگاهی و باور نداشتن غربت شما، اولین وجه غفلت من بوده است. دوست داشتم از همان اول ، اذان عشق شما را در گوشم زمزمه کرده بودند.
ای کاش مهد کودکم، مهد آشنایی با شما بود. ای کاش در کلاس اول دبستان، آموزگارم الفبای عشق تو را برایم می خواند و نام زیبای شما را سرمشق دفترچه تکلیفم قرار می داد.


در دوران راهنمایی هیچ کس مرا به خیمه سبز شما راهنمایی نکرد. در کلاس تاریخ، کسی مرا با تاریخ غیبت و تنهایی شما آشنا نساخت. دریغ که در کلاس ادبیات، آداب ادب ورزی به ساحت قدس شما را گوشزد نکردند.


بیشتر موضوع انشاء من این بود که "علم بهتر است یا ثروت" و من نوشتم "ثروت" ، اما کمی که بزرگتر که شدم نوشتم "علم". حال که دنیای علم و ثروت امروز را می بینم به این نتیجه رسیدم که بدون شما نه علم خوب است و نه ثروت.

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۹۱ ، ۱۵:۳۵
عرفان

مےنویسم ◥کـانـــال◣

هر کس یاد چـــیزے مے افتد...

گرمایے ها : یاد کولر مےافتند

دیپلمات‌ها : یاد سوئز

سیاستمداران : یاد رسانه‌هاے ارتباط جمعے

اما آنها که با ◥ تشنگے و عطش ◣ آشنایے دارند

کانال برایشان واژه درد آوریست…

کانال برایشان تداعے کننده‌ے ..

کانـــال 【 کمــــــیل】‌ و گردان 【 حنظــــله 】‌ است…

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۶ اسفند ۹۱ ، ۲۳:۳۶
عرفان

گاهی گردش پرگار تقدیر در دست تو نیست

باید بنیشینی و نظاره کنی ...

اما "مرکــــــــــــــــز" را ...

که درست انتخاب کرده باشی ...

"دلت قرص باشد"...

دیگر هر چه می خواهد بچرخد ...

هر چه می خواهد بچرخد ...

ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ راضیه مرضیه....

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۹۱ ، ۱۵:۲۴
قلم یک قلم

فاضل بزرگوار سید جعفر مزارعى روایت کرده :
یکى از طلبه هاى حوزه با عظمت نجف از نظر معیشت در تنگنا و دشوارى غیر قابل تحملّى بود . روزى از روى شکایت و فشار روحى کنار ضریح مطهّر حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام)عرضه مى دارد : شما این لوسترهاى قیمتى و قندیل هاى بى بدیل را به چه سبب در حرم خود گذارده اید، در حالى که من براى اداره امور معیشتم در تنگناى شدیدى هستم ؟!

شب امیرالمؤمنین (علیه السلام) را در خواب مى بیند که آن حضرت به او مى فرماید : اگر مى خواهى در نجف مجاور من باشى اینجا همین نان و ماست و فیجیل و فرش طلبگى است ، و اگر زندگى مادّى قابل توجّهى مى خواهى باید به هندوستان در شهر حیدرآباد دکن به خانه فلان کس مراجعه کنى ، چون حلقه به در زدى و صاحب خانه در را باز کرد به او بگو : به آسمان رود و کار آفتاب کند .

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۹۱ ، ۱۹:۲۸
عرفان