یک قلم

سوختم، خاکسترم را باد برد ...
یک قلمشرح وبلاگ سوختم، خاکسترم را باد برد ...
یک قلم

تمام مشکل بشر این است که فکر می کند ظهور یکی از راههای نجــــاتش است؛ حال آنکه ظهور تنها راه نجــات است...

کانال تربیت فرزند در ایتا و تلگرام 👇
FarzandeRazavi@

لینک مستقیم: ایتا 👇
eitaa.com/FarzandeRazavi
تلگرام 👈 t.me/FarzandeRazavi

پیام های کوتاه

آخرین مطالب

پربیننده ترین مطالب

کاش می شد خالی از تشویش بود...

سه شنبه, ۱۵ اسفند ۱۳۹۱، ۰۱:۴۹ ق.ظ

کاش می شد خالی از تشویش بود
برگ سبزی تحفه ی درویش بود

کاش تا دل می گرفت و می شکست
عشق می آمد کنارش می نشست

کاش با هر دل، دلی پیوند داشت
هر نگاهی یک سبد لبخند داشت

کاش لبخندها پایان نداشت
سفره ها تشویش آب و نان نداشت

کاش می شد ناز را دزدید و برد
بوسه را با غنچه هایش چید و برد

کاش دیواری میان ما نبود
بلکه می شد آن طرف تر را سرود

کاش من هم یک قناری می شدم
در تب آواز جاری می شدم

آی مردم من غریبستانی ام
امتداد لحظه ای بارانیم

شهر من آن سو تر از پروازهاست
در حریم آبی افسانه هاست

شهر من بوی تغزل می دهد
هرکه می آید به او گل می دهد

دشتهای سبز، وسعتهای ناب
نسترن، نسرین، شقایق، آفتاب

باز این اطراف حالم را گرفت
لحظه ی پرواز بالم را گرفت

می روم آن سو تو را پیدا کنم
در دل آینه جایی وا کنم ...

شعر رو نمیدونم مال کیه، چون قشنگ بود گذاشتم خنده

نظرات  (۱)

شعر زیبایی بود.
ممنون
پاسخ:
:)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">